نمک زندگی دیگه چه صیغه ایه؟

از قدیم و ندیم می‌گفتند که «دعوا نمک زندگیه» در کنارش هم می‌فرمودند که «بچه‌ها شیرینی زندگی‌ان!» حالا ما کاری به شیرینی زندگی نداریم، اما حداقل باید نمکش را بچشیم یا نه؟ راست هم می‌گفتند؛ دعوا که نباشد و همه چیز که خوب و روبراه باشد، انگار یک جای کار می‌لنگد. یعنی نمی‌شود که همیشه همه چیز آرام باشد و من چقدر خوشبخت باشم! من که خودم هر چه اطرافم را دید می‌زنم، زن و شوهری ندیدم که همیشه بین‌شان صلح برقرار باشد، آن‌هایی هم که حتی اطراف کار رو قیچی می‌کنند که کسی از سر و سرشان (به فتح سین اول و کسر سین ثانی) مطلع نشود هم گاهی صدای‌شان از زیر در به گوش می‌رسد. اگر آپارتمان‌نشین هم باشد که از کولر گاهاً می‌شنوید. اما اجازه بدهید، حالا که فکر می‌کنم زن و شوهری سراغ داشتم که تا الان دعوای‌شان را ندیده بودم، یعی جلز و ولز کردن‌شان (به کسر جیم و واو) را شنیده بودم، اما دعوایی از ایشان مشاهده نکرده بودم که این طلسم هم شکست. پس بر می‌گردیم به همان نظریۀ اول که «دعوا نمک زندگیه» و هیچ خانواده‌ای هم از محدودۀ این سخن گهربارِ قدیمی خارج بشو نیست.

گاهی نمک این زندگی یک مقدار زیاد می‌شود و کار بیخ پیدا می‌کند. اینجا چه باید کرد؟ من باشم و تفکر سابقم، یک داد و قالی راه می‌اندازم و تا می‌توانم طرف مقابلم را تحقیر می‌کنم و دست آخر (به کسر خاء) هم با دیالوگ «هِری! راه باز و جاده دراز، بفرمایید منزل پدر بزرگوار!» با گریه عیال را روانۀ منزل ابوی‌اش می‌کنم؛ عاقبت این کار معلوم است، می‌شود قصۀ طلاق مرد صیغه‌ای که در سمتِ چپ این وب جا خوش کرده! اما کار بهتری هم می‌توان انجام داد که رفته‌رفته حریم‌ها را نشکنیم.

امروز به آرامی دق‌الباب کرد. در را که باز کردم از دیدن قیافه‌اش شاد شدم. وسط هفته نمی‌آمد و هر وقت هم می‌آمد برای کاری بود؛ مثلاً دکتر، یا مثلاً کلاس خیاطی. این‌بار اما با شوهرش بود و شوهرش هم کمی دورتر، پایین پله‌ها ایستاده بود. فهمیدم یک جای کار می‌لنگد. نه دکتری نوبت داده و نه خیاطی آموزش! با این‌که بوهایی به مشامم می‌رسید، اما همین بوها مزاحم آواز خواندنم نشد و مثل همیشه یک دل سیر برای‌شان خواندم. والده که آمد و میز مذاکره که چیده شد، تازه فهمیدم که به مشکل برخوردند و الان عاقلانه آمده‌اند که در نزد والده و من مشکل را واگویه کنند و همین جا حل و فصلش کنند. اینجا بود که فهمیدم صدای دهل از دور خوش است و بعد هم بازگشت کردم به همان نظریه. همان بهتر که باز تکرار کنیم، چون هیچ زن و شوهری از این قاعده مستثنی نیستند، پس بدانید که دعوا نمک زندگیه، اما این را هم بدانید که اگر زیادی شور شد چه باید بکنید.

بی ربط نوشت: 

[1]

[2] امروز که مطالعه می کردم به نسخه ای رسیدم که حاصل آن پر حوصله شدن است: 1) بعد از هر نماز، به سجده رفته و 10 بار «یا صبور» و «یا ارحم الراحمین» 2) مرتب خواندن دو آیۀ آخر سورۀ نحل 3) خواندن آیه 124 سورۀ اعراف در قنوت 4) هر روز سورۀ «والعصر»

+ نوشته شده در يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۱۰ توسط مرد صیغه‌ای | حاشیه بزنید
گیسو
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۱:۴۱
+کاش در مورد شیرینى زندگى مینوشتین...
+گاهى اوقات از تلفن نکردن هم میشه فهمید نمک زندگى زیاد شده...نمونشو من دیدم,,دایى بنده دم به ساعت به خانمشون تلفن میکنن..وقتایى ک تلفنى در کار نیست یعنى نمک زندگیشون زیادشده..
+خداروشکر ک تفکر سابقتون به فراموشى سپرده شده...
+به نظرم با علاقه اى که شما به خوانندگى دارین,بایدبرین سراغش..اجازه بدین استعدادها شکوفابشن:دى
+امیدوارم که نمک از زندگى خواهر رخت بسته باشه...
+بى ربط نوشت ها خیلى هم باربطن...

پاسخ :

همین کامنت رو سه مرتبه فرستاده بودین :)

+ در مورد شیرینی زندگی که نوشتم اینجا

+ اوهوووم، نمیشه انکارش کرد.

+ ؛-) شکر خدا

+ علاقه که نیست، واسه دل خودمون گاهی :)

+ بست همون شب.

+ نمی دونم والّا، بستگی داره به نگرش.

نفس
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۱:۴۲
چه کار خوبی کردن اومدن پیش تون
ان شا,الله زودتر حل بشه...

بابت باربط نوشت ها هم ممنون

پاسخ :

درسته! همون شب حل شد رفت پی کارش :)

راستی دعاگو هستم، دعاگو باشید ؛)

گیسو
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۱:۵۵
سه بار؟؟؟؟؟؟
ظاهرا یه بار فرستادم..به قول خودتون چه اشکال!!!

پاسخ :

باطناً سه بار اومده بود که دوبارش رفت، اما چه اشکال؟ :) 
هلیا
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۲:۰۷
این روزا نمک زندگی همه یه خورد زیاد شده کلا
نمی دونم دلیلش فشار اقتصادیه ،شبکه های مجازیه ، ........
نمی دونم هرچی که هست زن وشوهرها زیاد باهم دعواشون میشه

امیدوارم زندگی خواهرتون هرچه زودتر خوب بشه وشیرین بشه
فقط مراقب باشید تو راهنمایی کردنتون فقط به نفع خواهرتون رای صادر نکنید.
درضمن حس می کنم مشکل خواهرتون زیاد وعمیق بود که اومدن سراغ شما اگه جزئی بود خودشون حل میکردن .

.
.
.
سرنمازاتون برا منم دعا کنید ممنون بابت اوصیه های خوبتون

پاسخ :

دقیقا درسته، این موضوع یه مقدار ریشه ای هست و بحث زیادی رو می طلبه که در این مقال نمی گنجه :)

اتفاقا سعی کردم جانب هر دو رو بگیرم و گرفتم و فقط در یک مورد بود که طرفداری کردم، اون هم موقعی که از صیغۀ فحش استفاده کرده بود.

جزئی بود و چون خودشون نتونسته بودن حلش کنند، اومدن، و چه تصمیم درستی! :) از همین جزء جزء هاست که یک مرتبه انفجار!

دعاگویم، دعاگو باشید، خوشبخت بشین ایشالا!

تو کا
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۲:۲۳
منم تا حالا هیچ زن و شوهری رو ندیدم اختلاف نداشته باشن!! نا امید کننده است این قضیه-_-

بیزحمت این کد رو واسه کامنت گذاری بردارین :دی 

پاسخ :

خوش اومدین :)

چرا ناامید کننده، قاعدۀ روزگاره، ولی مهم دفع این نمک هست به روش های خیلی خیلی معقول :)

چرا، مگه مشکلی ایجاد کرده؟ ؛)

ف. ن
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۳:۲۶
اختلاف نظر و بحث اگر بود نباید جایی جز خانه بروز داده بشه...نباید جز در و دیوار خانه اخم زن به شوهر و شوهر به زن رو ببینه...نباید جلوی بقیه صدا روی همدیگه بلند کرد...میشکنه حریمِ آدمها...له میشه احترام ها...

+ امروز دوباره ذهنمو شارژ کردم با شروع یک کتاب دیگه...خیلی هم دوست داشتنیِ و حسابی ذهنم خوشحال شد...لبخند...
+ بخاطر این نکاتی که میگید خیلی متشکرم...اینها رو هم انجام میدم به یاری خدا، مثل اون ذکر یا رحمان که از وقتی گفتید همش زمزمه میکنم...

پاسخ :

باریکلا! حریم، حریم، حریم! سه مرتبه نوشتم چون واقعا مهمه که این حریم ها حفظ بشه.

+ شارژ کنید، شارژ کنید، هر روز، هر روز ؛)

+ خواهش می کنم، من این نکات و نسخه های معنوی رو خیلی دوست دارم و چیزی که واضح و مبرهنه اینه که آرامش جز در معنویات نیست، به همین خاطر شریک میشم با هر کسی که طعمش رو تجربه کنه ایشالا.

خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۳:۴۹
دور و برم  انقد زندگیای جور و اجور دیدم که هر روز بعد نماز دعا میکنم خدایا همیشه توو زندگیم عشق باشه و هیچوقت حریم ها شکسته نشه...
راستش من خیلی مراعات میکنم و مواظب همه چی هستم...خدا هم همیشه کمکم کرده...
کاش همه زن و شوهرا به هم احترام میزاشتن...کاش هیچوقت دعواها بالا نگیره و کار به جاهای باریک نکشه...
قسمتی که نوشتید حاصل ان پرحوصله شدن بود...خیلی دوس داشتم....
حتما اینکارو میکنم...ثواب اصلیشم به شما میرسه...
آخه از شما یاد گرفتم...
شبتون آروم...

پاسخ :

خواهش می کنم، خواهش می کنم بیش از پیش حواستون باشه، توکل کنید به خدا و همیشه سعی کنید مشکلات رو که خواسته یا ناخواسته وجود دارند، معقول حل کنید و از اونجایی که نقش خانوم خونه خیلی پر رنگتر از آقای خونس، از این بابت که هنر زندگی کردن رو بهتر بلدن و می تونن حتی در آقای خونه تاثیر بذارن، سعی کنید در ریز و درشت زندگی پیشنهاد به همفکری و تعامل بدید و یک به یک حل کنید و چرخۀ زندگی رو بچرخونید.

در تن درست، در دل شاد و در ذهن آزاد باشید! شب و روزتون آروم!   

مرضیه
۱۳ مهر ۹۴ , ۰۱:۰۲
سلام بزرگوار
خب اختلاف نظر و حتی بحث طبیعت هر رابطه ای ست. اما هنرمند اونه که بحث رو به جدل نرسونه.
عمیقا باور دارم به حریم ها.
اما حضور شخص ثالثی بی طرف در بعضی مواقع بسیار کمک کننده ست. البته فردی که قدرت فراموشی داشته باشه!

اما یه حقیقت رو همیشه لمس کردم که حتی اگر خودخواه باشم، باید بلد باشم کوتاه اومدن رو.
چون اولین نتیجه ش آرامش منه.
و بین خودمون بمونه این کوتاه اومدن برای خانوما آسون تره که دلیلشم همون غرور مردانه و این حرفاست;)
هر چند این باعث سلب مسئولیت از آقایون نمیشه:)


زندگی شون خوش نمک و شیریییییییین:)

پاسخ :

سلام

نظراتتون در این کامنت در راستای اعتقادات ماست و اعلام موافقت می کنیم :)

صفا
۱۳ مهر ۹۴ , ۰۷:۴۵
برای داداشا سخته ببینن آبجی شون دچار مشکلات بشه.

تشکرات فراوون بابت آموزش اذکار معنوی!!

روزتون پرستاره.

پاسخ :

شاد و خرم ایشالا!
اندیشه
۱۳ مهر ۹۴ , ۱۰:۰۲
چقدر پاراگراف آخر رو نیاز داشتم
ممنون

پاسخ :

خواهش می کنم، گوارای وجود :)
خانوم خونه
۱۳ مهر ۹۴ , ۱۱:۰۷
یعنی رسما هلاک می شم واسه دعاهای قشنگتون...
کلی کیف میکنم وقتی میخونم...
براتون بهترینها رو ارزو میکنم...ان شالله همیشه شاد و خوشحال باشید و روزهای خوبی در انتطارتون باشه...

پاسخ :

ایشالا مستجاب بشه، بقیه ش موردی نداره :)

آمین! برا همه ؛)

تو کا
۱۳ مهر ۹۴ , ۱۵:۱۹
من خیلی وقته میخونمتون :دی 
کامنتم نمیومد منتها :))))
این کده هم نباشه راحت تره فقط:)) با یه کلیلک ثبت میشه:) هیچ کسی هم تنبل نیست اصلا و ابدا :دی

پاسخ :

شما محبت دارین، تا همینجاشم لطفه، منتها کسی ملزم به کامنت گذاشتن نیست، همیشه گفتم ؛-)

آهان، واسه راحتی؟ اصلاً هم قانع کننده نبود :)

خانوم خونه
۱۳ مهر ۹۴ , ۲۳:۲۵
سلام....شبتون آروم...
باز من اومدم بقیه مطالب رو بخونم...
از صبح منتظر بودم شب بشه وقتم یه کم آزادتر که بشه قشنگ بخونمتون...
خوشحالم که وبتون رو پیدا کردم

پاسخ :

سلام

خوش اومدین :)

خواهش می کنم، محبت دارین.

در مورد اون کامنت هم باید بگم که قضیه مال خیلی وقت پیشه و اصلا اسمش یادم نیست.

خانوم خونه
۱۴ مهر ۹۴ , ۰۱:۳۴
خب من تازه همه مطالب رو دارم میخونم...
یکی یکی سوال واسم پیش میاد...عیبی نداره...
بقیه سوالامم نپرسم یعنی!!!!!!

پاسخ :

نه، بپرسید، در خدمتتون هستم :)
یلدا
۱۴ مهر ۹۴ , ۰۸:۲۲
امروز ماجرای طلاقتونو خوندم ، فقط اومدم بگم خیلی نامرد بی انصاف بودی. انشالله که دیگه نباشی. دعا میکنم همسرت حلالت کنه ، چون خیلی بد با زندگی و آینده اش بازی کردی.

همسر سابقت تونست دوباره ازدواج کنه؟

پاسخ :

خوش اومدین.

:(

نه هنوز.

آرامش شمال
۱۴ مهر ۹۴ , ۰۹:۳۶
در حدی که خونه نشه نمکدون ! :)
+ چه خوبه وقتی مشکلی پیش میاد در وهلۀ اول خودشون اقدام به حلش کنند و اگر نشد از حکمی امین و خیرخواه مثل خانواده خودشون کمک بگیرن و  سرو صدا نکنند و نگذارند حرمتها از بین بره
++ پاییز خوش میگذره جناب صیغه ای؟ :)

پاسخ :

:)

+ اعلام موافقت می کنم.

++ بدک نیست، می گذرونیم، کلاً این 6 ماه دوم مورد پسند ماست بر عکس گذشته :)

چرا آرامش شمال شدین؟

.....
۱۴ مهر ۹۴ , ۱۳:۴۹

سلام

  مسئله حل شد، خدارو شکر :)

اما چنتا سوال ذهنمو درگیر کرده !!!

 

- صحبتهای مرد صیغه ای در  میز مذاکره چگونه بود ؟

- صحبتهای مرد صیغه ای برادرنه بود و یا نقش پدر را ایفا میکرد ؟

 

سوالهای بعدی هم وجود خواهد داشت :)

پاسخ :

سلام

شکر خدا :)

چگونه از چه لحاظ، سبک گفتگو، یا لحن سخن و یا...؟

صحبت ها برادرانه بود برای هر دو طرف و ایضا والده هم مادرانه برای هر دو طرف.

در خدمت هستیم :)

.....
۱۴ مهر ۹۴ , ۱۴:۳۵

خب منظورم اصلا لحن گفتگو نبود

از لحاظ جنس واژه ... و یا  به قول شما سبک گفتگو!

 آخه هر چه بیشتر فکر میکنم میبینم کمتر افرادی هستند که مشکلاتشان را در بین خانواده مطرح میکنند و به مذاکره مینشینند .

 

بزارید کلی تر بپرسم ...

 

به نظر شما یک زوج باید چه ویژگیهایی داشته باشند که به خانواده رجوع کنند و یا حتی یک خانواده باید چه ویژگیهای بولدی داشته باشد که یک زوج در شرایط خاص به آنها رجوع کنند ؟

پاسخ :

این ویژگیها که مد نظر شماست، اکتسابی هستند. یعنی اگر قوۀ عاقله یا عقلیه بر قوۀ شهویه غلبه داشته باشد و نه بر عکس، خواه ناخواه انسان مسیر درست رو تشخیص میده که البته در عرف و در عوام به پختگی مشهوره، شما خودتون حدیث مفصل بخوانید ز این مجمل (به ضم میماول و فتح میم ثانی) ؛-)      
خانوم خونه
۱۴ مهر ۹۴ , ۱۶:۵۹
سلام و عرض ادب . . . روزتون بخیر . . .
انقد کیف میکنم یکی میاد بهتون یه چیزی میگه یا با بی ادبی باهاتون حرف میزنه و 
شما خیلی خونسرد جوابشونو میدید...
این خونسردیتون خیلی خوبه

پاسخ :

سلام و احترام

اگه اینجوره که شما می فرماین، پس شکر خدا :)

خانوم خونه
۱۴ مهر ۹۴ , ۱۷:۱۸
من همیشه درست میگم ^ - ^
خدا رو صد هزار مرتبه شکر

پاسخ :

:-) شکر خدا!
درباره من
صیغه یعنـی نـوع، هیئت، اصل، شکل و در کل ریخت هـر چیزی را می‌گویند. کلهـــم اجمعیـــن ریخت هــر چیــزی را بررسـی مـی‌کنیم. اینـجا را آرام بخـوان؛ اگر می‌خواهی تمرین تندخوانـی کنـی، روزنامه بخوان نه وبلاگ!
صیغه‌های خواندنی
قدرت گرفته از بیان