دو تا تکه کاغذ سفیدِ قشنگ از یک برگۀ سفیدِ تا نخورده جدا کردم و روی هر کدام چیزی نوشتم و باز قشنگ تاشون کردم مربعوار، و شیک گذاشتمشان صفحۀ 110 قرآن، ذیلِ سورۀ مائده.
والده داشت توی آشپزخانه تدارک خوراک لوبیا میدید. میداند فرزندش به شدت میپسندد؛ آن هم همراه با یک تنِ ماهی. قرآن را باز کردم و گرفتم روبرویش. تنها یک بار پرسید «چیه؟» و بدون پاسخ، یکی از آن مربعهای کوچک شده را برداشت و داد دستم.
برگشتم به اتاقم و به آرامی بازش کردم. نوشته بود: «سه شنبه، هفتم مهرماه 1394»
صیغه نوشت:
[1] امشب همه دعوتند عروسی و من قرار است انس بگیرم با کتاب و کاغذ و قلم.
[2] فردا متولد میشوم انشاءالله.
[3] میلاد امام دهم، حضرت هادی علیهالسلام مبارک!