سکته چه صیغه ایست؟

صفحه را که باز کردم نوشته بود «یک سکانس سینمایی دردناک: چرا کاپیتان پرسپولیس در ۳۰ سالگی و در خواب سکته کرد؟» بالاش هم عکس هادی نوروزی را زده بود. صفحه سینمایی باشد و هر روز خبر های داغ سینمایی را از آن مرور کنی و بعد عکس یک فوتبالیست را در همین صفحه ببینی با آن تیتر سینمایی در زیرش، بعید می‌دانم که تصور نکنی که هادی نوروزی هم مثل پژمان، وارد عرصۀ هنر هفتم شده باشد. این‌بار اما خبر راست است و هادیِ پرسپولیس در 30 سالگی جداً سکته کرده بود!

بفرمایید؛ سکته! مگر ورزشکار نبود؟ مگر کشتی‌گیر قابلی نبود و بعدش راه پیدا کرد به مستطیلِ سبز؟ مگر 30 سال بیشتر داشت؟ دودی که نبود، سیگار هم که نمی‌کشید، پس مرگ دست خداست، سیگاری باشی و نباشی فرقی نمی‌کند، موعدش که برسد، بار و بندیل سفر را باید ببندی و به سلامت!

همۀ این افکار کافیست تا دست ببری به جا لباسی و شلوار آویخته به آن را بکشی و معلومت نشود که کی سگک کمربند را جا زده‌ای! مرگ که سیگاری و غیر سیگاری نمی‌شناسد، ورزشکارِ مملکت از دنیا رفت با وجود این‌که ورزشکار قابلی بود. کلنجار شروع شد؛ باید اهل دخان باشی که بفهمی چه می‌گویم و معنی این کلنجار را بفهمی. لباس پوشیده و آماده شدم برای عزیمت به پارکینگ و ملاقات با کیوسک‌دارش. تمام فکر و ذکرم شده بود امام هادی علیه‌السلام و هفتِ هفت و شمایی که خواهرانه و برادرانه حمایتم کرده بودید؛ این یک طرف ماجرا بود، مگر نه این‌که هر ماجرا دو طرف دارد؟ سه روز و دو شب تحمل کرده بودم. آخ نگفته بودم، فکرش که رها نمی‌کند، باید خودت مرد باشی و فکر را هدایت کنی، اما یک جا زور می‌شود که باز باید مرد باشی و آن‌قدر دست و پنجه نرم کرده باشی تا باز بتوانی هدایت کنی؛ اما من مردِ این میدان نبودم و تسلیم شدم، رفتم و محکم در را بستم.

با چه ذوقی هم سرعت گرفته بودم. نشستم روی نیمکتِ نزدیک کیوسک. بگیرم؟ نگیرم؟ سه روز و دو شب تحمل کردم، این خبر از کجا سر درآورد؟! بفرما، ورزشکار هم که باشی ممکن است سکته کنی، این همه که سیگار را عامل سکته معرفی می‌کنند کشکِ کشک است و با گفتن «گور پدر دنیا» ایستادم مقابل کیوسک دار. سلام و تعارفات مرسوم بین ما رد و بدل شد، آدم خوبی‌ست، خودش مرا که ببیند پاکت دخان را آماده می‌کند، بی‌این‌که حرفی بزنم. برگشتم به سمت خیابان. باز کلنجار شروع شد، با همان دو طرف ماجرا. شب عید هم هست و چقدر شلوغ، کیف هم می‌دهد. بازگشتم به سمت کیوسک دار. دست بردم به جیب تا پولش را بدهم.

در ذهنم می‌چرخید؛ شما، سه‌شنبه، هفتِ هفت، امام هادی، هادی نوروزی، ورزشکار، سکته، سه‌شنبه، امام هادی، هفتِ هفت، شما، هادی نوروزی، هفتِ هفت، امام هادی، سه شنبه، قرآن؛ آخر یک طرف باید می‌چربید، امام هادی، هفتِ هفت، سه‌شنبه، هادی نوروزی، سکته در خواب، شما، سه شنبه، هفتِ هفت؛ سری تکان دادم و پول را به کیوسک‌دار دادم و با صدای مردانۀ مردانه گفتم: «چهار تا از این پیراشکی‌ها لطفاً» گرفتم و زود خودم را رساندم به لیوان شیرِ در یخچال و هر چهارتا پیراشکی را با همان لیوان شیر ریختم در خندقِ بلا، جای شما خالی خیلی هم خوشمزه بود و الان هم در خدمت شما هستم با سه روز و سه شب پاکی که به دعای شما عزیزان در این شب عید، این قصه سر دراز خواهد داشت.

+ نوشته شده در پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۱۴ توسط مرد صیغه‌ای | حاشیه بزنید
گلنار
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۰:۳۳
ایولا!

ولی 4تا پیراشکییی...یکجااا..(شکلک تفکر)
نوش جان، ولی..
چاق میشین ها برادر! فکر کت شلور باشین، که پیراشکی چرب است!(نیشخند)

+خدا رحمتش کنه..

++شاد باشید و سلامت.
عید شما هم مبارک(گل)

پاسخ :

:)

4 تا که چیزی نیست! همه نوع کت و شلواری تو کمد هست :)

+ خدا رحمتش کنه!

++ شمام دلتون شاد باشه به این شبِ عزیز :)

ف. ن
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۰:۵۷
چه کیفی داشت این اراده...لبخند...دمتون حسابی گرم...

پاسخ :

واقعاً وقتی آدم اراده می کنه و میشه، کیف هم داره :)

دلتون شاد باشه شب عیدی! ؛)

دوباره من
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۱:۰۰
سلام آقای صیغه ای
تبریک تبریک
هم بابت عید بزرگ غدیر و هم بابت سه شب و سه روز پاکی

پاسخ :

سلام

بابرکت باشه برا شما!

ممنون، ممنون :)

دوباره من
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۱:۰۷
راستی
خدا رحمت کند آقای نوروزی را و روحش شاد...امروز ما هم این بحث را داشتیم از فراوانی مرگ جوانها به خصوص مرحوم نوروزی را.......درست است که عمر دست خدا ست و پیمانه عمر هرکسی به ساعت و وقت خودش لبریز میشود اما وقتی مقایسه میکردیم مرگ این جوان ورزشکار را با یکی از اقوام که به خاطر مصرف سیگار و بیماری سرطان چقدر زجر کشید و چند ماه همه منتظر مرگش بودن تا بلاخره بعد از دو سال زجر از دنیا رفت نتیجه گرفتیم اگه جوان بود و سکته کرد حداقل رنج و عذاب نکشید به خاطر سرطان و ... مرگ راحتی داشت.
خدا به شما طول عمر با عزت بدهد و در این مسیر اراده ای قوی که تا پایان راه محکم و پابرجا باشید ... علی یارتان باشد

پاسخ :

خدا رحمتش کنه! هووووووم از این زاویه ننگریسته بودم، ممنون :)

خدا عمر با عزت به شما بده به حق مولا علی!

جویا ...
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۱:۳۴
اول که تبریک به خاطر این استقامت
دوم که گاهی به این فکر کنید که مثلا اگر مطلوب یافت شد و تنها شرطش این بود که "سیگار ممنوع!" و شما لبیک میگفتید به این شرط، حتما وقتی کلنجار سراغتان می امد سریع یاد مطلوب می افتادید و ابی میشد روی اتش این دعوای درونی و بعد پیروزی!
الان هم می توانید یک مطلوبی را متصور شوید مداااام (منظورم از مطلوب جنس مونث نیس لزوما، مثلا شهید اوینی امام عصر رو مطلوب گرفتن برای ترک سیگار) که بعد از این تصور مدااامِ قول به معشوق، از این مخمصه و کشمکش درونی ازاد شید

پاسخ :

اول که ممنون به خاطر تبریک :)

حرف حساب جواب نداره دیگه، باریکلا! :)

جویا ...
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۲:۰۵
چند روز پیش داشتم فکر میکردم دنیا به هیچکس وفا نمی کند!
هیچکس نمی تواند خیالش راحت باشد از یک لحظه بعد خودش
نه کسی که رفته به حج و زیارت خانه خدا، نه بازیگری که جوان است و در اوج شهرت، نه فوتبالیستی که جوان است و ورزشکار، نه ...! هیچکس، هیچکس!

این فکر ها من را به اینجا کشاند که پس حالا که اینجوری است چه نیازی دارد که به مسائل"نتیجه گرایانه" نگاه کنیم؟ اصلا وقتی مدام مرگ را میبینی ترجیح میدهی "وظیفه گرایانه" زندگی کنی!

اینها را که می نویسم مدام یاد اعمال خودم می افتم و یک سوزن به خودم میزنم
اما یک جوالدوز به شما مرد صیغه ای!
مگه سیگار ترک کردن برای بیشتر زنده موندنه که حالا شما با خودتون کلنجار میرید که دنیا که به هیچکس وفا نمیکنه پس منم سیگارمو بکشم!
نه برادر!
اینجوری نگاه کنید که دنیا که به هیچکس وفا نمیکنه! جسم، امانت خداست دست من! پس حالا که دنیا ماندگار نیست لااقل امانت داری ام رو بکنم!

پاسخ :

[شکلک سر به زیر انداختن و تفکر و غرق شدن در زیر و بمِ این حرفای قشنگ]
اندیشه
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۲:۲۷
الهیییییی
خوشحالم جوون
نوش جان و گوارای وجود
عیدتونم مبارک
.......
راستی حالا که شما تو این زورآزمایی با نفس موفق شدین، ما بیایم و جیغ و دست و هورا بکشیم خیلی هنر نیستا
اگر بجای اون 4تا پیراشکی، پاکت دخان رو خریده بودین و بعدش طبیعتا پشیمان آمده بودین اینجا، واکنش ما مهم بود
.......
یا تواب و یا غفار

پاسخ :

:) عید شما هم...

بله بله، حق با شماست، البته اگه شکست خورده بودم، خودم دیگه دل و دماغ نداشتم :(

یا تواب و یا غفار و یا رحمان و یا رحیم و یا کریم و یا ذی الجلال و الاکرام

اندیشه
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۲:۲۷
آنان که علی، خدای خود پندارند
کفرش به کنار، عجب خدایی دارند !

پاسخ :

به به، به به! یا علی...
جویا ...
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۲:۳۳
آقا این چه وضعشه؟
من عادت دارم وقتی پست جدید میذارید هر بار که رفرش میکنم صفحه رو چن تا کامنت جدید وجود داشته باشه!
پس کوووو؟

پاسخ :

شرمندم، اما خب همیشه که کار روال عادی رو طی نمی کنه که، ببخشید :)
جویا ...
۰۹ مهر ۹۴ , ۲۳:۱۸
ولی یه نکته ای!
شما تو این سه روز و سه شب پاک نشدیداااا
ادم پاک دلش قنج نمیره برا ....!
شما فقط سه روز و سه شب ازش دورید!

پاسخ :

دِ فاز منفی ندید دیگه :) دیگه نمیرم، قنجم نمیرم ؛)
گلشن
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۰۰
لذت در ترک لذت است
باریکلا آقای صیغه ای به تدریج دخان از شما ناامید میشه
من یه ترفند دارم شاید به درد شما هم خورد: وقتی تصور میکنم که جناب ابلیس ضایع میشه و به اصطلاح جوانکهای کوچه ٬ " خیط " میشه.....قدرت ترک خطا رو پیدا میکنم!
امیدوارم به کارتون بیاد.
ضمنا شیر با پیراشکی خوب نیس

پاسخ :

بله، چه جملۀ حکیمانه ای!

هوووووومممم، باریکلّا، باریکلّا! :)

چرا شیر با پیراشکی خوب نیس؟ :(

جویا ...
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۰۶
من باب اطلاع عرض نمودم!
(ایکن خنده شیطنت امیز)

پاسخ :

:-)
گلشن
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۱۸
تفکر کنید تامل کنید از صیغه صبر کمک بگیرید
ههههوووف
آخیش

پاسخ :

نه سوال نبود، استفهام انکاری بود : )
گلشن
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۲۲
  زمانی که شیر نوشیده می شود، نباید غذای دیگری درکنارش مصرف شود تا شیر هضم شده و از معده عبور کند. بخصوص مصرف آن با چیزهای ترش، شور، گوشت، تخم مرغ، ماهی، ترب، پیاز، میوه های تازه، سبزیجات و حبوبات زیان آور است. این جهل صنایع غذایی در تولید محصولاتی مثل شیرموز، شیرطالبی، شیرتوت فرنگی و.... مشهود است. بنابراین بهتر است شیر را به تنهایی مصرف کنیم و البته خرما تنها میوه ای است که خوردن همزمان آن با شیر، مجاز است.

اینجا بخوانید

پاسخ :

نه، باریکلّا، باریکلّا، احسنت، مرحبا :)
گلشن
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۲۹
اقا شما که میگین آفرین ٬ اصن انگار هفت ساله شدم کارت صدآفرین گرفتم با پنج تا ستاره ٬پای دیکته م مهر فرشته زدن....

پاسخ :

هر گردی که گردو نیس، این آفرین بسیار فرق داره :)
گلشن
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۳۳
منظورم این است که به همان صورت ذوق مرگ می شوم

پاسخ :

آهان، خب خدا رو شکر، آخه واقعا خیلی خوبه که آدم یه چیزی رو بدونه و درست هم انجامش بده.
گلشن
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۰:۴۲
بالاخره این تمرین صیغه تفکروتحقیق در وب شما به کمکمون اومد دیگه ممنون از شما[گل]

پاسخ :

اتفاقا عالی بود، باریکلا! :)[گل][گل]
عترت
۱۰ مهر ۹۴ , ۰۱:۵۱
سلام
پاراگراف اخری مخ با خوندنش در آستانه داغون شدن بود

اما

عجب امتحان عجیبی!!! مثبت گرفتید.سیگاری نیستم اما این قصه سر دراز دارد

این داستان... ادامه دارد. داداش گوشه  ی دفترچتون یه مثبت بذارید

ان شاء الله که زیاد شن

عیدتون مبارک
یاعلی(علیه السلام)

پاسخ :

سلام

به روی چشم، عید شما هم مبارک! :)

یا مولا!

عالی .....
۱۰ مهر ۹۴ , ۱۳:۰۷
آفرین.
آدم باید مراقب قولایی که به اماما میده باشه

پاسخ :

:)

قول که ندادم، اما روز با برکتی بود :)

.....
۱۰ مهر ۹۴ , ۱۳:۴۶

سلام

من دوست دارم که نظرتونو درباره ی ایمیلی که ارسال کردم بدونم

میشه خواهش کنم که نظرتونو ارسال کنید!!!

پاسخ :

سلام

خوش اومدین

راستش من بارها با صیغۀ تفکر و تأمل مرورش کردم، اما حرف اصلی متن رو متوجه نشدم. فرعیاتش رو فهمیدم و اینکه از الف تا ب را هم متوجه شدم، اما لب کلام و انگیزۀ نوشتار رو نه! :)

.....
۱۰ مهر ۹۴ , ۱۴:۰۹

نمیدونم چی بگم ...

اما، درک فرعیاتش هم مرا کفایت میکند .

پاسخ :

سپاس، کاش لایق باشم.
گیسو
۱۰ مهر ۹۴ , ۱۴:۲۴
خداروشکر...

پاسخ :

شکر خدا...
آرامش
۱۰ مهر ۹۴ , ۱۴:۵۹
دم شما گرم :)

پاسخ :

زنده باشین :)
صفا
۱۰ مهر ۹۴ , ۲۳:۵۷
جونم بالا اومد تا رسیدم ته متن...!!
 
بهرحال به خیر گذشت.
.امیدوارم همیشه ،از شر شیطان رجیم پناه برید به الله.

عید ولایت بر شما هم مبارک!!!


پاسخ :

دور از جون شما :)

سعی می کنیم که به دور باشیم، تمامِ سعی ؛)

برکتش تموم زندگیتون رو بگیره!

شفق
۱۱ مهر ۹۴ , ۰۱:۱۲
به به پیراشکی!
مبارکه! پاکی رو می گم ...
هی یه نصف وبلاگتونو خوندم، نصفی از بلاگفا نصفی از این جا
نه چرا دروغ!
کل سکانس ها رو خوندم!
التماس دعا :)

پاسخ :

خوش اومدین

سلامت باشین! :)

لطف و محبت دارین شما، سلامت باشید و خوشبخت! :)

hasti
۱۱ مهر ۹۴ , ۰۲:۳۶
افرین به اراده اهنین شما

پاسخ :

خدا رو شاکریم اگه اینجوره :)
هلیا
۱۱ مهر ۹۴ , ۲۲:۲۰
سلام اقایی صیغه ی
الان که این پست رو خوندم یاده حرف پدر بزرگم افتادم که گفت ترک سیگار مرد میخواد (این مرد رو خیلی محکم می گفتن )
کار هرکسی نیست،
خدابیامرزتش راست می گفته سخته
خوشحالم اقای صیغه ی وسوسه نشدید.

پاسخ :

سلام

خدا رحمتشون کنه! یه روزی که پدر خدابیامرزم سیگار می کشید و من خیلی راحت بهش می گفتم که بذارش کنار و بعد از گفتن این جمله هم یه «ایششششش» چاشنی می کردم، نمی دونستم که واقعا برای ترکش به قول پدربزرگ خدابیامرز شما «مرررررررد» می خواد و یه جو جنم مردونه که فقط بگی «نه» همین.

جویا ...
۱۱ مهر ۹۴ , ۲۳:۴۲
پسرخالم بچه بود. یه بار به پدر بزرگم (آقا) گفت:
آقا آخه این چیه میکشی؟ ادم منت بکشه ولی سیگار نکشه!!!
(لحن پسرخالم خیلی شیرین بود. حیف نمیشه صوتی تصویری براتون توضیح بدم)
و پدر بزرگم همیشه میگه: شاید سیگار از عمرم کم کنه (و ان شاالله صد سال سایه اش بالا سرمون باشه) ولی غصه ترک سیگار برام بدتره

پاسخ :

:) این یعنی الان بله... ؛)

من متوجه اون کامنت نشدم متاسفانه!

جویا
۱۱ مهر ۹۴ , ۲۳:۴۷
نرسید یعنی؟ یا مفهومش رو متوجه نشدید؟

پاسخ :

رسیدن که رسید، مفهومش!
جویا
۱۱ مهر ۹۴ , ۲۳:۴۹
اوف!
ولش کنید
بعضی وقتا خودمم نمی فهمم چی می نویسم

پاسخ :

اوکی! :)
گلشن
۱۲ مهر ۹۴ , ۰۹:۵۱
اسمشو نبر فقط به شخص اسمشو نبر  کِشنده آسیب نمیرسونه بلکه به دیگر افراد منزل و خانواده هم.
پس با غصه یا بی غصه باس ترکش کنی مردصیغه ای!

پاسخ :

بله بله، اعلام موافقت می کنم :)
مرضیه
۱۳ مهر ۹۴ , ۰۰:۴۲
سلام جناب صیغه ای عزیز
نفسم حبس شد تا به آخر پست رسیدم.
حرص خوردم که مبادا...
و خدا می دونه که چقدددددددر خوشحال شدم از خوردن چهر تا پیراشکی و شیر.
حتی اگه شیر هضم و جذب نشه.
این لیوان شیر و چهار تا پیراشکی فقط یه خوردنی ساده نبود ک.
نشون همت و اراده مردونه ست برای تغییر.

همت تون پایدار و اراده تون قرص، ان شاء الله[گل با کللللی احترام و تحسین]

پاسخ :

سلام

برای من همین کامنت ها دلگرم کننده س :)

موفق و مؤید ایشالا! ؛-)

درباره من
صیغه یعنـی نـوع، هیئت، اصل، شکل و در کل ریخت هـر چیزی را می‌گویند. کلهـــم اجمعیـــن ریخت هــر چیــزی را بررسـی مـی‌کنیم. اینـجا را آرام بخـوان؛ اگر می‌خواهی تمرین تندخوانـی کنـی، روزنامه بخوان نه وبلاگ!
صیغه‌های خواندنی
قدرت گرفته از بیان