طاووس چه صیغه ایست؟

فقط بلدم بخورم! از صبح گرفته تا به شام. تنها چیزی که در روز به کار نمی‌گیرم، صیغۀ تفکر است و تنها چیزی که از صبح تا شب مشغول به کار است، صیغۀ فم (به فتح فاء) و صیغۀ معده! این وسط هر چه بلا بر سرمان می‌آید، بر گرفته از همین دو صیغه است که بی‌خود و بی‌جهت می‌جنبند!‌

علی‌ای‌حال، سلامتی و شادابی در گرو جلوگیری از هر دو صیغۀ مذکور است. آیۀ 62 از سورۀ مریم، نسخه‌ای جالب برای منِ ممکن الخطاء پیچیده که جلوی بطنم (به فتح باء و سکون طاء) را بگیرم و بیش از حد صیغۀ اکل (به فتح الف و سکون دو کناری) را صرف نکنم.

خیلی‌ها، از جمله شخص شخیص صیغه‌ای، عادت دارند که روزانه سه وعده دهان بجنبانند و دندان بسایند، بعضی‌ها هم، از جمله مخدرات، برای حفظ سلامتی و در اختیار گرفتن وزن، از شام شب فرار می‌کنند، که این هر دو شیوه، با نتیجۀ مطالعات فراوان و فرمایشات بزرگان، خیلی خیلی فاصله دارد. خداییش و پیغمبری‌اش را هم بخواهید حساب کنید، دو وعده برای زندگی عادی و یا صیغۀ سلامتی و شادابی، کافیست.

خود حضرت صادق علیه‌السلام نیز به فردی که از درد و مریضی و دکتر و دوا می‌نالید، فرمودند: «صبحانه و شام بخور و در فاصلۀ میان این دو چیزی مخور که موجب تباهی تن است»

خب، سخت است عمل به آن وقتی دو پرس (به ضم پ) جوجه کباب اساسی، والده‌ات از رستوران سر بازار می‌گیرد، یا مرغ بریانی که وقتی مهمان داریم سر سفره قرار می‌دهیم، اما خب، هر که طاووس خواهد، جور کجا کشد؟ 

+ نوشته شده در دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۴ توسط مرد صیغه‌ای

ضد خش چه صیغه ایست؟

دیشب داشتم سی‌دی‌های فیلم‌های خانوادگی را مرور می‌کردم که نگاهم خورد به سی‌دیِ مشکی‌ای که چیزی روی آن نوشته نشده بود. خب، من که عادت ندارم سی‌دی‌ای را بدون اسم بگذارم توی سی‌دی‌ها! پس این چه جریانی درش نهفته است. از نوع ضد خش بود، از آن سی‌دی‌های قدیم که تازه آمده بود و بهش می‌گفتند ضد خش، الکی! پشتش سیاه بود، در این سیاهی اما انگار بالاتر از سیاهی هم رنگی بود، ماژیکی که روی این سی‌دیِ سیاه چرخش خورده بود، رنگش سیاه‌تر از رنگ روی خود سی‌دی بود. خوب که خیره شدم روی نوشته و کمی زیر نور لامپ پیچ و تابش دادم، نوشته‌اش مشخص شد. ای دادِ بی داد، این سی‌دی اینجا چه می‌کند؟! می‌دانید چه بود؟ خاک عالم!

::: بی ربط نوشت: «ولهم رزقهم فیها بکرة و عشیا» چیزی نفهمیدین؟ تفکر کنید.

+ نوشته شده در دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۰۳ توسط مرد صیغه‌ای | حاشیه بزنید

33 چه صیغه‌ایست؟

بچه‌تر از این حرف‌ها که بودم، اعداد یازده، بیست و دو، سی و سه، چهل و چهار و... را خیلی دوست میداشتم. کلا دو عدد هم تیپ و قیافه که در کنار هم قرار می‌گیرند، خشگلند، اینطور نیست؟ نه این‌که الان دوست نداشته باشم‌ها، دوست دارم، منتها ترس تمام وجودم را می‌گیرد!

00 را ندیدم، چون چیزی حالی ام نبود، اما 11 را دیدم، 22 را هم دیدم، خبری نبود، یعنی تقصیر خودم شد. گذشته اما گذشت! از آنجایی که بعید می دانم 44 و 55 را ببینم، و با التفات به این مطلب که باید حالی را که در آنیم غنیمت شمریم و شاید که نباشد فردای دگر، با تمام وجودم سلام می‌کنم بر 33 سالگی... سلام و درود خدا بر 33 سالگی!

+ نوشته شده در يكشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۲۱ توسط مرد صیغه‌ای | حاشیه بزنید

سلام چه صیغه ایست؟

اصل «سلام»، اینجور که کتاب عربی دوران دبیرستان می گفت، مصدر باب مفاعله است و در دینی هم می خواندیم که نام زیبای خداست؛ اما اینجا به غیر از این صحبت ها، برای ورود به سرویس بلاگ است.

تازه واردم و از شهری دور به نام «بلاگفا» می آیم. نمی دانم ماندگارم یا نه، اما می دانم که مسیری طولانی در پیش دارم اگر حضرت عزرائیل بگذارد و رخصت دهد.

به هر صورت مرا در این شهر بپذیرید که غریبِ غریبم!

+ نوشته شده در يكشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۳ توسط مرد صیغه‌ای

صیغۀ اعترافات

(روی عکس کلیک کنید!)

+ نوشته شده در يكشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۳ توسط مرد صیغه‌ای

صیغۀ بسم الله...

+ نوشته شده در يكشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۲ توسط مرد صیغه‌ای
درباره من
صیغه یعنـی نـوع، هیئت، اصل، شکل و در کل ریخت هـر چیزی را می‌گویند. کلهـــم اجمعیـــن ریخت هــر چیــزی را بررسـی مـی‌کنیم. اینـجا را آرام بخـوان؛ اگر می‌خواهی تمرین تندخوانـی کنـی، روزنامه بخوان نه وبلاگ!
صیغه‌های خواندنی
قدرت گرفته از بیان