صیغۀ طبل و سنج و پارچۀ مشکی

قدیم وقتی موعد رخصت برای پوشیدن رخت (به فتح راء) مشکی فرا می‌رسید، دو نفر مسن سال می‌رفتند روی پشت بام مسجد و می‌کوبیدند بر طبل و سنج و از این مسیر توجه همگان جمع می‌شد که بله، رسید موعد عزای حسینی. امروز این رسم برچیده شد، اما برعکسِ هر مسئله‌ای، به سمت نفی کامل نرفت، بلکه این اعلام، از یک نقطۀ محدود که پشت‌بام مسجد باشد، فراگیرتر شد و کشیده شد به مغازه‌ها، به سردر خانه‌ها، به تکیه‌ها، به حسینیه‌ها و از همه مهم‌تر به عمق قلب عوام‌الناس.

عبارتی هست که تا چند وقت پیش لقلقۀ (به فتح لام) زبان بود: «حتی عرق خوره هم در این دوماه لب نمی‌زنه!» اصل عمل قبیح است، اما به زیر و بم کلام گوینده هم که رجوع کنیم، صیغۀ تفهیم صرف می‌شود که یعنی: «این خاندان حرمت دارند!» علی‌الخصوص صاحب محرم. این معجزه است؛ این برکت است!

اینجاست که شاعر می‌فرماد: «الحمدلله، من محرمو دوباره دیدم، باز حی‌علی‌العزا شنیدم، به اذن فاطمه مشکی پوشیدم»

ایام محرم تسلیت، عزاداری‌هاتون مقبول ایزد پاک!

+ نوشته شده در يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۳۲ توسط مرد صیغه‌ای
درباره من
صیغه یعنـی نـوع، هیئت، اصل، شکل و در کل ریخت هـر چیزی را می‌گویند. کلهـــم اجمعیـــن ریخت هــر چیــزی را بررسـی مـی‌کنیم. اینـجا را آرام بخـوان؛ اگر می‌خواهی تمرین تندخوانـی کنـی، روزنامه بخوان نه وبلاگ!
صیغه‌های خواندنی
قدرت گرفته از بیان