از اول زندگی، نه از بدو تولد، از موقعی که دریافتم کدام دست، دست چپ است و کدام راست، تا به این ساعت کسی برایم تولد نگرفته است؛ همینطور برای مای سیستر. مای سیستر که هر چهار سال یک بار تولدش است. اطرافیان خیلی هنر کرده باشند، تک و توک جملۀ «سلام؛ تولدت مبارک!» را در قالب پیامک، آن هم نه هر سال، ارسال کردهاند. ابوی و والده توی این حرفها نبودند؛ یکبار هم که خواستیم با خواهر یک تولد خشک و خالی که کیکش 5 عدد کیک یزدی بود، بگیریم، عملیاتمان لو رفت و توسط والده خنثی شد؛ نه اینکه مخالف باشند، در این وادیها نبودند.
انقدر تولد نگرفتند که خودم هم فراموش میکنم، باز هم خدا پدر همراه اول (تبلیغ شد؟) و بانک... (این یکی را دیگر تبلیغ نمیکنم) را بیامرزد که امسال وقتی ظهر از خواب بیدار شدم، به یادم انداختند، البته همراه اول دست خالی نیامده بود و یک روز مکالمۀ رایگان کادوپیچ آورده بود.
دیروز جفت 3 تمام شد؛ امسال مصادف شد با غدیر؛ شکر! راستی عید ولایت مولایمان هم با تأخیر براتون با برکت!
باقی بقایتان!