صیغۀ یاس

می دانستم که این‌جا را مطالعه می‌کند. یواشکی! گاهی هم مزین می‌کرد به یک کامنت با نام مبارکش. همان که گذاشته بود بر روی بلوتوث. قشنگ بود، نامش را می‌گویم. ایام خوبی را سپری کردم با او، تجربه‌ای نو و متفاوت. دیشب خبری شادم کرد حسابی! از زبان والدۀ محترمه. فهمیدم که وارد عرصۀ زندگی شده و خطبۀ عقدش خوانده شد. اصلا این سه‌چهار روز هر کجا رفته بودم و نشده بود، همه رفته بودند خانۀ بخت. شاید حرف همسرِ دایی بزرگه درست از آب درآمده، هر کجا پا می‌گذارم، بختش باز می‌شود برای فردِ دیگری. گفتم اگر اینطور است بگرد ببین بخت برگشته‌ای نیست تا ورود کنیم به منزل‌شان، خدا را چه دیدی، شاید گرفت و باز شد، بختش را می‌گویم. بگذریم، معتقد به این خرافات نیستم. هر چه خدا خواست همان می شود. یاس که دیگر خودش بوی مهربانی می‌داد. از صمیم قلب براش آرزوی خوشبختی می‌کنم.

صیغه نوشت

 

+ نوشته شده در يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۰۰:۱۶ توسط مرد صیغه‌ای | حاشیه بزنید
صفا
۱۲ مهر ۹۴ , ۰۹:۲۶
خوشبخت بشن ایشالله. فقط من درجریان خانوم یاس نیستم.ایا قبلا پستی بوده درمورد ایشون ؟؟
 آشناست با شما؟؟


چه سفره ساده و دلچسبی. به به آش رشته... با رب انار هم که نوش جان شود،
دلچسب تر هم میشه. 
حالا باکی همسفره شده بودین، با مادر عزیز و گرامی آیا ؟؟

پاسخ :

ایشالا، ایشالا!

بله پست هایی بوده که نوش جان کرد بلاگفا :)

بله، سفرۀ خوبی بود. البته آش رشته نیست و اینکه عکس هم از صاحبِ این پسته :)

گلشن
۱۲ مهر ۹۴ , ۰۹:۴۷
یه گلی هم بخت شما میشه آقا صیغه ای غصه اش رو نخور

پاسخ :

غصه نخوردم که، تجدید قوا کردم :)
hasti
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۱:۱۵
یاس خانم قبلی تونه؟

پاسخ :

یکی از مطلوبین و بهترین شان :)
سمندون
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۱:۵۸
خوشبخت بشن و بشین و بشیم ایشالا
میشه لینک خاطره خانم یاس رو بذارید برای ما خواننده های نو ظهور؟

پاسخ :

ایشالا! خیلی این نوع دعای جامع و کامل رو دوست داشتم :)

متأسفانه بلاگفا خوردش، اگه پیداش بکنم حتما :)

اکسیر عشق
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۲:۳۶
سلام بر آقای صیغه ای...
یعنی حافظه نیست که اصن یه وضعی... ب هر حال انشالله ک خوشبخت بشن 
انشالله شمام به مطلوب مورد نظر برسین و خوشبخت و عاقبت بخیر بشید
انشالله هر کی به هر اونچه که آرزوی قلبیشه برسه ما هم همینطور، توکل ب خدا معلوم نیست تک ب تک ماها کی کجا ب چه صورت قراره زندگی مونو شروع کنیم شاید هم زندگی ابدی... بهرحال هر چی برامون مقدر کرده حتما خیره برامون

پاسخ :

سلام

الان این حافظه رو که فرمودین تعریف از خود بود؟... ایشالا، ایشالا! :)

باور کنید از به تک تک این دعاهای قشنگ امیدوارم. باریکلا! در حق هم دعا کنیم :)

گیسو
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۲:۴۸
اینکه شما اینطور ازش تعریف میکنید نشون دهنده اینه که حسابى به دلتون نشسته بوده...امیدوارم خوشبخت بشه

پاسخ :

نه، کلی عرض کردم، خوب ها مشخصن، دقیقاً مثل بدها :)
m&m
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۳:۳۸
سلام
خوشبخت بشن ان شاالله


اینکه من تصاویری که میگذارید رو نمیتونم بیبنم ممکنه دلیلش چی باشه؟

پاسخ :

سلام

ایشالا!

روی تصویر کلیک راست کنید و بعد هم شو پیکچر رو بزنید. نشد، با مرورگر دیگه امتحان کنید.

اکسیر عشق
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۳:۵۳
نه بابا کجاش شبیه تعریف بود!! منظور این بود که فراموشم شده و واقعا ایول داره این حافظه، از اینور بخون از اونور به باد فراموشی سپرده میشه.. اونم هنوز مونده تا وارد دهه ی سوم بشم، خدا رحم کنه دیگه

پاسخ :

ای دادِ بی داد! ولی یکی از مخاطبین بزرگوار که دیشب کامنت گذاشتن، حتی جزئیات هم یادشون بود، باریکلا!

باید حافظه هارو تقویت کنیم:

قرآن

مسواک

کندر

مویز

...

m
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۴:۲۰
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
با این خانوم یاس تو وب اشنا شده بودید ؟

میشه یه خورد در موردش توضیح بدید وبگید چرا مطلوبی که از نظر شما از همه بهتر بود چطورشد که باهاش ازدواج نکردید مشکل کجا بود؟
ولی بین خودمون بمونه یه خورد انگار دلتون گرفته از اینکه ایشون ازدواج کردن.
*****  *** ***** *** *** *** *** ********* ** **** **** *** ****** *** *** **

پاسخ :

سلام

خیر

گذشته ها گذشت :)

نه، اصلا دلم نگرفته، تازه خوشحالم :)

خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۵:۲۰
سلام ... روزتون بخیر . . . 
ان شالله خوشبخت بشن...
یه طوری در مورد خودتون گفتید که هر جا میرید بختش باز می شه...
یاد داماد خوش قدم افتادم ^ - ^
ان شالله به زودی لباس دامادی بپوشید . . .

پاسخ :

سلام

خوش اومدین :)

این خبرا نیس ؛) ولی این اواخر خبر عقد بعضی هاشون رسید.

خوشبخت بمونید ایشالا!

شکوه
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۸:۵۳
پشیمون نیستین؟

پاسخ :

نه، فقط آرزوی خوشبختی :)
خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۹:۰۱
سکانس های زندگیتون رو کلا خوندم...ماشالله فکر کنم استعداد دارید واسه اینکه نویسنده بشید...

پاسخ :

لطف کردین :)

؛-)

خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۹:۱۵
جدی گفتم حتما بهش فکر کنید...

پاسخ :

استدلالتون چیه؟ :)
خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۹:۲۲
با خوندن نوشته هاتون ادم حریصتر می شه بیشتر بخونه...
انقد خوب همه چی رو توصیف میکنید هر کسی واسه بار اول بیاد میخکوب می شه به وبتون...راستش من یه بار ظهری اومدم...وقت نداشتم همه وب رو بخونم ولی انقد نوشته هاتون خوب و قشنگه ... دوباره اومدم نشستم بخونم و تا الان بیشترشو خوندم...خوشحالم تا شب سرم گرمه به خوندن...
نوشته هاتون به آدم آرامش میده...
شایدم واقعا نویسنده باشین...آخه توو بیشتر مطالب همش کتاب و کاغذ و قلم . . .

پاسخ :

خیلی لطف و محبت دارین شما، لایق این همه محبت نیستم :)

آروم آروم یه چیزایی می نویسیم و یواش یواش قدم بر می داریم. در واقع همون رهرو آنست که... تا ببینیم از ایزد چی پیش میاد :)

دلتون شاد و سرشار از آرامش! ؛)

خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۹:۲۹
من واقعیت رو گفتم تعریف نکردم . . .
ان شالله بهترینها قسمتتون بشه و خوشبخت باشید...
ان شالله ازین به بعد خواننده ی پر و پا قرص وبتون میشم اگه عمری باقی بود...

پاسخ :

من هم اصلا اهل تعارف کردن نیستم، هر چی دعا و آرزو می کنم، از ته دِله :)

عمر با عزت داشته باشین، خوشبختی تون مستدام! :)

شکوه
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۰:۲۸

واقعا میگین؟

پاسخ :

بله :)
خانوم خونه
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۰:۳۰
ممنون بابت دعای قشنگتون . . . کلی ذوق کردم . . .
وبم به قشنگی و ذلنشینی وب شما نیست خوشحال میشم بیاید...
راستی تنها کسی که توو کامنتاتون ادرس وب میزازه منما...

پاسخ :

خواهش می کنم :)

واقعاً؛ نمی دونم چرا اینجوریه، باید از خودشون بپرسم، البته هستن کسایی که آدرس بذارن :)

شکوه
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۱:۵۲

دیدین بعضی ادما هرچیم زمان بگذره هرچیم بینتون کدورتی باشه همیشه انگار یه گوشه از قلبتون متعلق به اوناست انگار هیچوقت از اونجا تکون نمی خورن حتی اگر سال ها گذشته باشه

شمام همچین کسی رو دارین

پاسخ :

صیغۀ سکوت!
هلیا
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۱:۵۹
سلام
اقای صیغه ی حالتون خوبه .
ماجرای خانوم یاس رو یادم نمیاد (من یکساله وب شما میام همه چیز رو تقریبا خوندم فقط یاس.....)
یاس همون مطلوبی نیست که امتحان داشت رسوندینش دانشگاه .......

ایشالله خوشبخت بشن
امیدوامر شماهم هرچه زودتر محبوب خودتون رو پیدا کنید .

پاسخ :

سلام

خوبم شکر خدا و امیدوارم که شما هم شاد و خوشحال و سلامت باشین!

معلومه که از صیغۀ تفکر بهره گرفتین، باریکلا! :)

شما هم خوشبخت بشید ایشالا!

گلنار
۱۲ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۷
خانم "ف"...
خوب یادمه...
ما هم ایشونو دوست داشتیم..:)

خوشبخت بشن ایشالا..
خوشبخت بشین ایشالا...
[گل]

پاسخ :

ماشالا، چه یادتونه! [شکلک ذوق شدید و افتخار به همچین مخاطبانی]

آمین، آمین![گل][گل]

گلنار
۱۳ مهر ۹۴ , ۰۰:۲۶
ما اینیم دیگه![عینک] دست کم گرفتیناااا! [نیشخند]

(ینی اگه درسمونم اینطوری میخوندیم، الان انیشتینی شده بودیم واسه خودمون! :/[نیشخند])

پاسخ :

؛-) [گل]
مرضیه
۱۳ مهر ۹۴ , ۰۰:۴۹
همیشه ذهنم مشغول بود که آیا ایشان باز هم می خوانند وبلاگ را یا نه.
و شاید حکمتی بود در خورده شدن پست ها.

خوشبخت باشند و خوشبخت شوید.

اما راستش به نظرم این خبرها گنگ هستند.
شادی و غم شان عجین است.
شادی از آرامش فردی و غم از...
نمی دانم از چه.
شاید از خاطرات!

پاسخ :

خدا می داند و بس.

اما از خاطرات که غم به جا نمی مونه، یه جور حسرت، یه جور غبطه خوردن به اون روزا و... اما کل حرفتون درسته.

شکوه
۱۳ مهر ۹۴ , ۰۹:۴۹

من فکر می کنم یعنی همون موقع هم اینطور فکر می کردم که شما حس عشق و علاقه زیادی به ایشون نداشتید

شما منطقا و بیشتر به خاطر نظر مثبت دیگران به خصوص مادرتون و نقاط مثبتی که درشون می دیدید ایشونو انتخاب کردید یعنی کاملا منطقی راجع بهشون فکر می کردید به خاطر همین اصرار زیادی به سرگرفتن قضیه نداشتید

آیا اشتباه فکر می کردم

پاسخ :

فکر می کنم که درست از صیغۀ تفکر بهره گرفتید ؛)
شکوه
۱۳ مهر ۹۴ , ۲۱:۴۴

واقعا :)

پاسخ :

واقعا!
گناهکار
۱۴ مهر ۹۴ , ۰۱:۴۶
من که دیگه اینجارو دوست دارم

پاسخ :

:-)
درباره من
صیغه یعنـی نـوع، هیئت، اصل، شکل و در کل ریخت هـر چیزی را می‌گویند. کلهـــم اجمعیـــن ریخت هــر چیــزی را بررسـی مـی‌کنیم. اینـجا را آرام بخـوان؛ اگر می‌خواهی تمرین تندخوانـی کنـی، روزنامه بخوان نه وبلاگ!
صیغه‌های خواندنی
قدرت گرفته از بیان